جمله پند آموز
عادل
عدالت را در فلسفه «هر چیز در جای خود» معنی کردهاند. عدل، یکی از اصول پنجگانهی
تشیع میباشد.
عدالت در لغت معادل نظم و ادب است. در پارسی «داد» معادل عدل، و «دادمندی» یا «دادگری» معادل عدالت است. «دادگر» نیز معادل عادل میباشد. «دادگستر» نیز به معنای گسترندهٔ عدل است. از دیگر واژههای دارای ترکیب داد در پارسی، دادگاه، دادیار، دادستان، دادخواهی، داددهی، دادرسی، دادپرسی و غیره میباشند.واژهٔ «داد» برگرفته از «داتا»ی ایرانی باستان به معنای «قانون» است.
عدالت اجتماعی یعنی طراحی و اجرای نظام حقوقی به گونهای که هر کس به حق عقلانیاش برسد و در مقابل آن حقوق، وظایفی را انجام دهد یا مسئولیت و عواقب تخلف از آن را بپذیرد. با این حال در تعریف عدالت اجتماعی توافق محکمی وجود ندارد.
به قولی داد یا عدالت به عنوان مفهومی اجتماعی عبارت است از داوری بر پایه برابری. با این مفهوم داد در مقابل بیداد (بی عدالتی) که به معنی قضاوت ناعادلانه است قرار دارد.
عدالت در اصطلاح فقهی صفت کسیست که گناه کبیره نکند و بر گناه صغیره اصرار نورزد. عدالت در اخلاق یونانی صفت کسیست که هر سه صفت حکمت، شجاعت و عفّت را داشته باشد.
عدالت به معنی عدل و عدالت
عدل (شیعه) یکی از اصول شیعه
عدل یکی از نامهای خدا در قرآن
عدل برابر داد، یکی از اصول تشیع است.
عدل به معنای قضاوت و پاداش به حق است، یعنی باور به اینکه خداوند پاداش و جزای هیچ عملی را هرچند ناچیز و کوچک باشد ضایع نمیکند و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»، «پس هر کس ذرهای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذرهای کار بد بکند آن را خواهد دید.»[۱]
دلیل انتخاب این اصل به عنوان یکی از اصول شیعه در اصل برداشت سیاسی و فلسفی از عدالت خداوند، نقش عقل در تشخیص عدل و ظلم و نیز حسن و قبح است چرا که اهلسنت نیز به دادگری خداوند باور دارند.
این اصل به این معنی است که قضاوت عقل در مورد حسن و قبح و نیز عدل و ظلم به جز در حوزههای خاصی معتبر است و نمیتوان با اتصال رفتار شخصی (بهویژه سلطان یا خلیفه) به خداوند ظلم وی را توجیه کرد و عقل را ناتوان از درک درست مفهوم حسن و قبح دانست.
مطرحشدن این اصل در اعتقادات شیعه در پی اختلافات کلامی و فلسفی بین معتزله و اشاعره رخ داد. اهلسنت امروزی در برداشت از اصل عدالت خداوند به اشاعره نزدیکاند و معتزله نیز پیروان رسمی ندارند.
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾(سورهٔ زلزلة-آیهٔ ۷)
اسماء حُسنی یا نامهای نیکوی خداوند نامهایی هستند که در اسلام برای الله به کار رفتهاست. غالبا شمار این نامها را ۹۹ نام دانستهاند که بیشتر آن در قرآن آمده است، ولی برخی دیگر براین باورند شمار آنها بیشتر است.
نامهای خدا در قرآن مجموعهای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند است که در قرآن ذکر شدهاند و اصطلاحا، ۹۹ تای آن «(به عربی: اسماء الحسنی)» یا نامهای نیکوی خداوند خوانده میشوند. هر چند که تعداد نامهای خدا، شامل صفتها و کلمههای مرکب، در قرآن و سنت از ۹۹ عدد خیلی بیشتر هستند، ولی مسلمانان اعتقاد دارند که گروه برگزیدهای از نامها (نامهای نیکو)، تعدادشان ۹۹ عدد است.
از میان این ۹۹ نام، ۸۵ تای آن مستقیما در قرآن ذکر شده است. اما تعدادی از این نامها مستقیما در قرآن وجود ندارد. بعضی از محققان با رجوع به احادیث تا ۲۰۰ مورد از این نامها را یافتهاند.
فهرست نامهای نیکوی خداوند :
امام صادق از قول رسول الله نقل میکند:
«حق تعالی را نَود و نُه اسم میباشد که اگر کسی آنها را بر شمارد، وارد بهشت میشود و آن اسامی از این قرار است: الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی، الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع، الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر، الوتر، النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التّواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی.»
اسمای الهی در نود و نه اسم مذکور منحصر نیست، بلکه برای خداوند نامهای زیادی در روایات و ادعیه امامان شیعه ذکر گردیده است. در برخی ادعیه تا هزار و یک اسم مقدّس ذکر شده و در برخی دیگر چهار هزار اسم مبارک روایت شده است.
برای صوفیان باور به صدمین نام خدا از ارزش والایی برخوردار است. بنا بر باور آنان تنها در اثر شناخت تمام و کمال پروردگار و یا حتی یکیشدن با وی (خداگونه شدن) میتوان به این نام پی برد. آنها صدمین نام خداوند را اسم اعظم میگویند.
در برخی احادیث مذاهب شیعه و سنی گفته شدهاست که مهدی نام صدم را آشکار میکند.
به نگارش اسماء حسنی با بکارگیری از صنعت مربعات و اعداد وفقی را بر پوست، کاغذ یا پارچه اسماء نویسی میگویند. این کار در دوران قاجار در ایران رواج داشت.
عدالت در لغت معادل نظم و ادب است. در پارسی «داد» معادل عدل، و «دادمندی» یا «دادگری» معادل عدالت است. «دادگر» نیز معادل عادل میباشد. «دادگستر» نیز به معنای گسترندهٔ عدل است. از دیگر واژههای دارای ترکیب داد در پارسی، دادگاه، دادیار، دادستان، دادخواهی، داددهی، دادرسی، دادپرسی و غیره میباشند.واژهٔ «داد» برگرفته از «داتا»ی ایرانی باستان به معنای «قانون» است.
عدالت اجتماعی یعنی طراحی و اجرای نظام حقوقی به گونهای که هر کس به حق عقلانیاش برسد و در مقابل آن حقوق، وظایفی را انجام دهد یا مسئولیت و عواقب تخلف از آن را بپذیرد. با این حال در تعریف عدالت اجتماعی توافق محکمی وجود ندارد.
به قولی داد یا عدالت به عنوان مفهومی اجتماعی عبارت است از داوری بر پایه برابری. با این مفهوم داد در مقابل بیداد (بی عدالتی) که به معنی قضاوت ناعادلانه است قرار دارد.
عدالت در اصطلاح فقهی صفت کسیست که گناه کبیره نکند و بر گناه صغیره اصرار نورزد. عدالت در اخلاق یونانی صفت کسیست که هر سه صفت حکمت، شجاعت و عفّت را داشته باشد.
عدالت به معنی عدل و عدالت
عدل (شیعه) یکی از اصول شیعه
عدل یکی از نامهای خدا در قرآن
عدل برابر داد، یکی از اصول تشیع است.
عدل به معنای قضاوت و پاداش به حق است، یعنی باور به اینکه خداوند پاداش و جزای هیچ عملی را هرچند ناچیز و کوچک باشد ضایع نمیکند و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»، «پس هر کس ذرهای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذرهای کار بد بکند آن را خواهد دید.»[۱]
دلیل انتخاب این اصل به عنوان یکی از اصول شیعه در اصل برداشت سیاسی و فلسفی از عدالت خداوند، نقش عقل در تشخیص عدل و ظلم و نیز حسن و قبح است چرا که اهلسنت نیز به دادگری خداوند باور دارند.
این اصل به این معنی است که قضاوت عقل در مورد حسن و قبح و نیز عدل و ظلم به جز در حوزههای خاصی معتبر است و نمیتوان با اتصال رفتار شخصی (بهویژه سلطان یا خلیفه) به خداوند ظلم وی را توجیه کرد و عقل را ناتوان از درک درست مفهوم حسن و قبح دانست.
مطرحشدن این اصل در اعتقادات شیعه در پی اختلافات کلامی و فلسفی بین معتزله و اشاعره رخ داد. اهلسنت امروزی در برداشت از اصل عدالت خداوند به اشاعره نزدیکاند و معتزله نیز پیروان رسمی ندارند.
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾(سورهٔ زلزلة-آیهٔ ۷)
اسماء حُسنی یا نامهای نیکوی خداوند نامهایی هستند که در اسلام برای الله به کار رفتهاست. غالبا شمار این نامها را ۹۹ نام دانستهاند که بیشتر آن در قرآن آمده است، ولی برخی دیگر براین باورند شمار آنها بیشتر است.
نامهای خدا در قرآن مجموعهای از بیش از ۲۰۰ نام خداوند است که در قرآن ذکر شدهاند و اصطلاحا، ۹۹ تای آن «(به عربی: اسماء الحسنی)» یا نامهای نیکوی خداوند خوانده میشوند. هر چند که تعداد نامهای خدا، شامل صفتها و کلمههای مرکب، در قرآن و سنت از ۹۹ عدد خیلی بیشتر هستند، ولی مسلمانان اعتقاد دارند که گروه برگزیدهای از نامها (نامهای نیکو)، تعدادشان ۹۹ عدد است.
از میان این ۹۹ نام، ۸۵ تای آن مستقیما در قرآن ذکر شده است. اما تعدادی از این نامها مستقیما در قرآن وجود ندارد. بعضی از محققان با رجوع به احادیث تا ۲۰۰ مورد از این نامها را یافتهاند.
فهرست نامهای نیکوی خداوند :
امام صادق از قول رسول الله نقل میکند:
«حق تعالی را نَود و نُه اسم میباشد که اگر کسی آنها را بر شمارد، وارد بهشت میشود و آن اسامی از این قرار است: الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی، الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع، الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر، الوتر، النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التّواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی.»
اسمای الهی در نود و نه اسم مذکور منحصر نیست، بلکه برای خداوند نامهای زیادی در روایات و ادعیه امامان شیعه ذکر گردیده است. در برخی ادعیه تا هزار و یک اسم مقدّس ذکر شده و در برخی دیگر چهار هزار اسم مبارک روایت شده است.
برای صوفیان باور به صدمین نام خدا از ارزش والایی برخوردار است. بنا بر باور آنان تنها در اثر شناخت تمام و کمال پروردگار و یا حتی یکیشدن با وی (خداگونه شدن) میتوان به این نام پی برد. آنها صدمین نام خداوند را اسم اعظم میگویند.
در برخی احادیث مذاهب شیعه و سنی گفته شدهاست که مهدی نام صدم را آشکار میکند.
به نگارش اسماء حسنی با بکارگیری از صنعت مربعات و اعداد وفقی را بر پوست، کاغذ یا پارچه اسماء نویسی میگویند. این کار در دوران قاجار در ایران رواج داشت.
ساعت : 9:16 am | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی